گاهی بسیار روراست بوده ام.... با اینهمه تمامش دروغ بود.
- برف. ویولون. چکمه. قبر مادرم. خواهرم. رژ قرمزو قهوه ای روی میز. لباسهای مادرم. ایوان خانه. راه رفتن زیر برف با چراغهای زرد و نارنجی. انعکاس صدایم در کوه. روسپی بزرگوار. فروغ. نقاشی. لباسهای کوردی ام. لهجه ام. روسپیان غمگین داستانهای پوریا ماهان. شرافت خواهرم. چشمهای برادرم. سرمای زمستان. عشقهای آتشینم. لباسهای مردانه.نامه هایی برای همسران، نامه هایی به مادرم. نامه هایی به فیلیسه. تمام نامه های سرگردان خودم. اعترافهای گاه و بیگاهم. عرق خوردن.شرابهای نرم و مرغوب . سیگار کشیدن بعد مشروب. آواز. کتاب خواندن. خواندن وبلاگهای خوب. نوشته هایی که دوبار میخوانم. "هستم ،فنجان قهوه هم هست" پوریا ماهان. اشتیاق کشف غار. اعتقادات غیر عاقلانه ام. خودم را. لنی درخداحافظ گری کوپر. قهرمان داستانهایی که نویسنده نمیتواند نجاتش بدهد. کاموا. مدادرنگی های توی جعبه. بوی کتابهای مدرسه. متانت وفا. زیادند....