زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...
زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...

رفته ای اینک اما آیا.... اگر ندارد.


مامان...


تو دیگر برنمیگردی... قسم میخورم.

به رویاهایم سپرده ام منتظر یک مرگ طولانی باشند.

امید دارم اما...

که درختهای باغ بهشتت شکوفه داده باشند تا به حال....