زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...
زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...

عنوان ندارد.... باور کنید


این وبلاگ دلش میخواهد برگردد به کودکی ... با کفشهای کوچکی که به پاهایش تنگ آمده اند....

بهاینجا.. آن وقتهایی که مادرش زیر خاک نبود.

این وبلاگ خوابهایش را همانجا میخواهد ببیند. 

این وبلاگ از همان اتفاقهایی بود که از لبه ی زندگی در یک عصر بی هوده، افتاد...

نظرات 1 + ارسال نظر
علی 21 آبان 1395 ساعت 20:08

خویه که باز اومدی...و مرسی که وبلاگ جدیدتم گذاشنی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.