زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...
زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

زیرِ دنــــــــده هایِ چــــــــرخ

به مادرم گفتم دیگر تمام شد...

تا نمیدانم آن کجای فراموشی...


به خانه ام برمیگردم.

به چرکنویس دفترم....



.....................

دوستان جانم نبودنمو ببخشید. ببخشید که کمم. 

برمیگردم... نمی دانم آن کجای فراموشی..


نظرات 1 + ارسال نظر
sobhi 11 مهر 1394 ساعت 11:29 http://motavalede-mahe-mehr.blog.ir

آدم پی ِ چیزی بدود، می یابدش.
یافتمت.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.